پرورش هوش و روانشناسي كودكپرورش هوش و روانشناسي كودك، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

سایت تخصصی پرورش هوش و روانشناسی کودک نوانديشان اهواز

چرا بچه ها با هم دعوا می کنند؟والدین چه کنند؟

1391/10/5 0:51
4,643 بازدید
اشتراک گذاری

سئوال یه مامان مهربون ؟؟؟ پسر من بیست و دو ماهه است و یه دختر عمه ی دو سال و نیمه داره که وقتی با پسر من روبرو میشه مرتب میزندش.دلیل خاصی هم نداره.حتی وقتی خودش زمین میخوره یا چیزی میخواد که بهش نمیدن میاد پسر منو هول میده و دستشو نیشگون میگیره و توی سرش میزنه.میدونم که چون بزرگترهاش زدنش اینکارو ییاد گرفته ولی خوب این به من ربطی نداره.برای من مهم اینه که بدونم چه رفتاری باید داشته باشم وقتی پسرمو میزنه.تا از یه طرف پسرم احساس تنهایی و ترس نکنه ازون طرف همیشه به فکر حمایت من نباشه و یاد بگیره خودش از پس خودش بر بیاد.تا الان که تنها عکس العملی که پسرم داشته این بوده که اول اصلا حضور دختر عمع و کاراش براش مهم نیست اما اگه کتک زدنش خیلی شدید بشه و نتونه از دستش فرار کنه گریه میکنه ولی خودش مقابله به مثل نمیکنه که دختر عمع رو بزنه.من نمیدونم باید چیکار کنم؟ به نظر شما درسته که اصلا نزارم با دختر عمش برخورد کنه تا وقتی سنش بیشتر بشه و بتونه از پس خودش بر بیاد؟یا اینکه کتک زدن یادش بدم؟ خودم دوست ندارم اینکارو بکنم.به نظرم درست نیست.

مامان پرستو برامون نوشته :به نظرم با مامانش در میون بزارید
و به ایشون بگین

یه مامان مهربون نوشته: دوست من بهتره به مامانش بگی مطلع باشه که دلخوری اگه بار دیگه پسرتوزد باهاش برخورد کن.اگه پسرتو زد نذار باهاش بازی کنه .این زدن ها تنها یه دلیل داره حسودی که دخترها نسبت به پسرها دارن مطمئنا تو خونواده دلشون میخواست که بچشون پسر بشه. این مشکلو منم دارم.تازه اون هشت ماهشه میتونی تو عکسا ببینی که دست رو پسرمن بلند میکنه.من پسرمو فردی مودب و خواستنی بارش میارم که نقش اونو کمرنگش کنه

مامان آبتین عزیز نوشته : بچه ها نمیتونن از خودشون دفاع کنن وظیفه ی بزرگترهاست که مراقبشون باشن !من درمورد پسرم با هیچکس تعارف ندارم !
هرگز نمیزارم کسی اذیتش کنه !شما هم بهتره مدافع و مواظب بچه تون باشین هرچی باشه براش استخوون خورد کردین ! مادر هستید و عاشق جگر گوشه تون !...سلامت باشید

مامان سویل و آراز نوشته : سلام دوست عزيز اين مشكل براي من هم وجود داشته و داره دختر من هم با پسر عموش كه دو سال ازش بزرگتره اين رفتارو داشتن و من به خاطر رابطه خوبي كه با مادرش داشتم خجالت ميكشيدم زياد دخالت كنم و هميشه از اين بابت ناراحت بودم خيلي بهش ياد دادم كه در مقابل كسي كه اذيتش ميكنه از خودش دفاع كنه ولي زور دخترم بهش نميرسيد و هميشه كتك ميخورد تا اينكه 10 سالشه تو مدرسه هم نميتونه از خودش دفاع كنه و يه كم تو سر خور شده و اعتماد به نفسش ضعيفه منم چاره تو اين ديدم كه رفت و امدمو باهاشون كم كنم پس شما از همين حالا با دختر عمه مقابله كنين و يا از مادرش بخواين هر طوري هست به دخترش ياد بده كارش اشتباهه و گرنه دردسرش گريبانگير شما ميشه

 

بچه ها به دلایلی با هم بحث و دعوا می کنند و همدیگر را اذیت می کنند.در این مقاله به عللی اشاره میشود که شاید در مورد فرزندان شما هم صدق کند.



گاهی آنها خسته،عصبی و گرسنه هستند،گاهی نیز به دنبال جلب توجه هستند،گاهی میخواهند قدرت خود را اثبات کنند و گاهی نیز دنبال یک همبازی و همراه می گردند.


اگر بدانید بچه ها چرا با هم دعوا می کنند شاید این موضوع بتواند به شما کمک کند تا بدانید چه کاری را باید انجام دهید تا این تنش ها کاهش یابد و روابط دوستانه تری بین بچه ها حاکم شود.



این علل می تواند به ترتیب زیر باشد:

 


* توجه نکردن به نیازهای اساسی آنان

 


در نظر بگیرید شما مشغول تمیز کردن،نظافت و یا در حال صحبت با یکی از دوستان هستید،یا ساعتی است که مشغول مکالمه تلفنی هستید،در همین لحظه دعوا و جنگ فرزندان شما اوج می گیرد (مامان اون منو زد،کتابم را گرفت،مامان اون منو هل داد،مامان داره به من دهن کجی می کنه و (...

 


شاید اگر شما کار خود را رها کرده و به این بیندیشید که چه چیزی در حال حاضر حرف اول را می زند؟ بتوانید مشکل را کمی حل کنید.وقتی بچه ها خسته،گرسنه و عصبی هستند،احساس لذت، شادی و همکاری با یکدیگر را ندارند،اگر به آنها کمک کنید چند دقیقه استراحت کنند،اگر خسته و خواب آلود هستند به آنها کمک کنید تا کمی بخوابند،یک خوراکی یا نوشیدنی خنک به آنها بدهید و یا یک کار جالب را برای آنها تدارک ببینید ممکن است به طور شگفت انگیزی جوّ صلح و آرامش به خانه حکمفرما شود.

 



* تلاش برای بدست آوردن توجه:

 


بعضی اوقات برای اینکه بچه ها توجه والدین را جلب کنند وارد یک عادت بد و چرخه معیوب میشوند.تا زمانی که آنها ساکت،آرام و منطقی هستند و با هم همکاری و بازی می کنند،شما سرگرم کارهای خودتان هستید و هیچ توجهی به آنها ندارید.اما بلافاصله که جنگ و دعوا را با هم شروع میکنند شما سر صحنه حاضر می شوید،با آنها حرف می زنید،حتی آنها را دعوا می کنید،نصیحت میکنید و برای آنها وقت می گذارید.اگر در خانه شما این حالت وجود دارد،وقت آن است که با یک برنامه ریزی صحیح و تجدید نظر در برنامه های گذشته تصمیم بگیرید:

 



* زمانی که فرزندان شما رفتار خوب و مناسب دارند،به آنها توجه کنید و آنها را تشویق و تحسین کنید.به طور مثال وقتی می بینید آنها مشغول بازی با یکدیگر هستند و در آن زمان رفتار دوستانه ای با هم دارند با یک بستنی یا میوه سراغ آنها بروید و بگویید:چقدر لذت می برم از اینکه می بینم شما به این خوبی با هم بازی می کنید و با هم دوست هستید و ...

 



*
سعی کنید نسبت به دعواها و جر و بحث های کوچک بی توجه باشید،گویی نه چیزی می بینید و نه چیزی می شنوید،سرگرم کار خودتان شوید،خونسرد و آرام بمانید و از نگاه کردن به آنها اجتناب کنید.بعضی مواقع لازم است کارهای بچه ها را نادیده بگیرید.البته مشروط به این که هیچکدام از آنها در معرض آسیب و خطر نباشند.اگر می بینید اوضاع خارج از کنترل نیست،ممکن است ترک کردن اتاق یا گوش دادن به یک موسیقی برای شما مفید باشد.چشم پوشی و نادیده گرفتن، زمانی بهتر اثر دارد که شما سعی می کنید زمانی که بچه ها رفتارهای خوب و مناسب دارند به آنها توجه کنید و آنها را تحسین و تشویق کنید.

 


به بچه ها بیاموزید که توجه را به روش مثبتی بطلبند و با رفتارهای منفی متوسل به جلب توجه نشوند.مثلا به فرزند خود بگویید: موقعی که دلت می خواد من بغلت کنم و نوازشت کنم به من بگو.من همیشه نمی توانم برای یک مدت طولانی با تو بازی کنم اما می توانم زمانی را برای خواندن کتاب برای تو بگذارم،جیغ و فریادهای تو گوش مرا اذیت می کند،سعی کن شانه هایم را تکان دهی و آرام خواسته ات را بگویی.زمانی را به هر کدام از بچه ها اختصاص دهید.

 


مطالعات نشان داده که توجه یک به یک با زمان 20- 15 دقیقه برای هر بچه در طول روز بطور قابل توجهی از رفتارهای پرخاشگرانه و نق زدن او می کاهد.مثل: بازی کردن با او،خواندن کتاب برای او،یا بطور خیلی ساده درگیر کردن او در فعالیت های معمول روزانه (مثل،شستن ماشین، گردگیری،آشپزی و ...) راه های خوبی برای توجه مثبت به کودک هست.

 



* مقایسه کردن کودکان با یکدیگر:

 


گاه شما متوجه نیستید ولی ممکن است به دلایل مختلف بچه ها را با یکدیگر مقایسه کنید.شاید فکر می کنید چنین مقایسه ای کودک را شرمنده کرده و انگیزه ای می شود تا او بهتر عمل کند،اما برعکس،مقایسه کردن باعث ایجاد حسادت و رشک در بچه ها می شود و روابط آنها را با هم خراب میکند.

 

 


به مثالهای زیر توجه کنید:

 


*
سارا 5 ساله از جمع کردن اسباب بازی هایش امتناع می کند.

 


مادر:
ببین من از برادرت می خواهم که اسباب بازی هایش را جمع کند،بلافاصله این کار را انجام می دهد، چقدر کار خوبی می کند اما تو هیچ وقت اسباب بازی هایت را جمع نمی کنی.

 



احساس سارا:

 


برادر من خوب است،خیلی خوب است،ولی من از او متنفرم.

 



بهتر است مادر اینطور بگوید:سارا اسباب بای هایت کف اتاق است ممکن است کسی روی آنها پا بگذارد و بشکند،لطفا آنها را جمع کن و بگذار داخل سبد.

 


*
مادر به پسرش که در حال مطالعه یک کتاب است نگاه می کند و می گوید:

 


تو پسر عجیبی هستی،چقدر دلم می خواست برادرت هم مثل تو کتاب خوان بود،او همیشه در حال دویدن و سر و صدا کردن است،او هیچوقت خواندن را یاد نمی گیرد،نگران او هستم.

 



احساس کودک:

 


* احساس غرور از اینکه مادر خوشحال است.

 



* اگر یک زمانی نتوانم به این خوبی مطالعه کنم مادر در مورد من هم همین را خواهد گفت؟

 



* من بهتر از برادرم هستم .او بی ارزش و سر به هواست.

 



بهتر است مادر اینگونه بگوید:

 


آفرین که مشغول خواندن کتاب هستی.کتاب جالبی است؟ شرط می بندم که تو یک کتاب خوان خوب هستی.

 


* علی 4 ساله پشت میز غذا خوری می نشیند و شام خود را می خورد.

 



مادر: تو پسر بزرگی هستی،موقع غذا خوردن مثل بچه ها خودت را کثیف نمی کنی.

 



احساس کودک:

 


من از یک بچه خردسال بهترم!!! ولی هنوز خوب نیستم.

 



بهتر است مادر اینطور بگوید:

 


من دیدم که تو همه غذاتو خوردی و با دستمال صورتت را پاک کردی،آفرین پسرم تو واقعا آداب غذا خوردن را یاد گرفتی.

 


هر کدام از فرزندان شما علایق و شخصیت واحد و خاصی دارند.علایق و صفات آنها را تشویق و تحسین کنید.از مقایسه کردن آنها اجتناب کنید و سعی نکنید آنها را به رقابت کردن با هم بیندازید.گفتن اینکه: آفرین نقاشی و رنگ آمیزی ات را دوست دارم بهتر است تا اینکه بگویید،آفرین بهتر از سارا نقاشی می کشی.

 

 


*توانایی متفاوت کودکان در همکاری و بازی کردن با هم.

 


به نظر می رسد بعضی از بچه ها یک توانایی خاصی برای جذب خواهر یا برادرشان به بازی دارند ولی عده ای از بچه ها در این زمینه مشکل دارند و زود به این نتیجه می رسند که باید با بحث و دعوا برادر یا خواهرشان را درگیر بازی کنند..یعنی هدف اصلی آنها این است که با خواهر یا برادرشان بازی کنند اما نمی دانند چگونه باید شروع کنند و این کار را انجام دهند.شما به کرات این جملات را از زبان فرزندانتان شنیده اید (باید با من بازی کنی،مامان ببین نمی خواد با من بازی کنه،من حوصله ام سر رفته .اصلا حالا دیگه نوبت منه که پلی استیشن بازی کنم و ...)

 


شما می توانید به فرزندانتان بیاموزید که چگونه با یکدیگر ارتباط بهتری برقرار کنند.به بچه ها کلماتی را یاد دهید که باعث بازی بهتر و همکاری بهتر آنها شود.

 



به طور مثال: آیا ممکن است با من بازی کنی؟ و یا آیا ممکن است من با اسباب بازی هایت بازی کنم؟ خواهش می کنم،من حوصله ام سر رفته است،دوست دارم با هم بازی کنیم.فعالیت هایی را تدارک ببینید که برای سنین مختلف جالب باشد و بچه های با گروه سنی متفاوت بتوانند و علاقمند باشند که آنها را انجام دهند.بچه های بزرگتر خیلی زود از بازی با بچه های کوچکتر خسته می شوند،چرا که بچه های کوچکتر می خواهند بازی کنند اما مهارت های محدودی دارند.به بچه های بزرگتر یاد دهید که چگونه برای وادار کردن بچه های کوچکتر به بازی به آنها تکالیف ساده بدهند. وقتی را برای هر کدام از فرزندان خود اختصاص دهید و با آنها فعالیت هایی را انجام دهید که متناسب با سن،علایق و نیازهای آنهاست.

 


شرایطی را ایجاد کنید که هر کودکی احساس کند بی نظیر و خاص است.لازم نیست و یا حتی ممکن نیست که با بچه ها بطور مساوی رفتار کنید.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)