پرورش هوش و روانشناسي كودكپرورش هوش و روانشناسي كودك، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

سایت تخصصی پرورش هوش و روانشناسی کودک نوانديشان اهواز

عقل و اخلاق

1392/2/25 2:36
4,231 بازدید
اشتراک گذاری

مطالعات علمی نشان می دهد که سطح اخلاقی انسان ها به هیج وجه بالاتر از سطح عقل انها نیست .

یعنی اگر رشد عقلی من ۷ ساله است باورهای من و اصول اخلاقی هم در همان سطح است .مطالعات نشان می دهد در ۷ سالگی رشد اخلاقی چه هست ؟ من کار خوب می کنم به دو دلیل : ترس و تنبیه

 

انسانهایی که رشد ۷ ساله دارند ، بچه هایی که در ۷ سالگی هستند چرا راست را می گویند؟ ، چرا مهربانی می کنند ؟ ، چرا به دیگران فرصت می دهند ؟ ، چرا منصف هستند بیسکوییت خود را به برادر خود می دهند ؟ به دو دلیل : ترس و تنبیه

بین ۷ تا ۱۰ سالگی مساله رفع نیاز است : ادم متوجه می شود اگر اصول اخلاقی را زیر پا بگذارد ، احتیاجش براورده نمی شود در نتیجه من به شما الان یه چیزی ندهم شما هم نمی دهید .

بین ۱۰ تا ۱۲ سالگی به ابرو و خوب و بد بودن تبدیل می شود : شما اگر به مردم دنیا نگاه کنید ، چیزی نزدیک ۸۰ درصد همین جا می ایستند ، وقتی به این مردم می گویید چرا باید کار خوب کرد ؟ حرفشان این هست یا ترس از خدا یا در این جهان . یا تنبیه . می رویم ان دنیا جهنم است.یا الان با مشکل روبرو می شویم ، مریض می شویم . عذای ما قطع می شود. یا ابروی ما می رود .

بین ۱۲ تا ۱۴ سالگی مساله اصلی وجود قانون است : قانون است ، عمل می کنیم .

۱۴ تا ۱۸ ، قانون عادلانه است : یعنی باید عادلانه و منصفانه باشد اگر نباشد بر علیه ان می ایستیم . به همین جهت روحیه مبارزه و جنگجویی در جوان ها وجود دارد .

انهایی که رشد عقلی دارند و تحصیل کرده هستند بین ۱۸ تا ۲۲ رعایت اصول اخلاقی ، انسانی را دارند . یعنی من عادل و منصف هستم و هر چه می خواهد بشود .

ادم غیر عاقل اخلاقی نمی تواند باشد . به همین جهت است که شما در جوامع گذشته ، وقتی بروید چون ان مردم ان دانایی و عقل رو نداشته اند ،. اصول اخلاقی نبوده است ، مساله عدالت و ازادی و انصاف اصلا معنا نداشته است .خیلی راحت و اسوده مردم نابرابری بین زن و مرد را می پذیرفتند . یعنی نه به ازادی باور داشتند ، نه به عدالتی که برابری دارد و نه اصلا مفهوم محبت برای انها معنا داشته است . حتی این محبت اگر شامل حال مادر من و دختر من و خواهر من می شده است . ان را به بهانه ی همسر و زنان می گرفتند و مادر و خواهر و دختر را جزء زنان نمی دانسته اند و اینجاست ان تضادی که شما در یک جامعه ای می بینید که بسیاری از مردان عزیزترین موجود زندگی شان مادرشان است و یا خواهر یا دخترشان است ، ولی وقتی به جمع زنان می رسند ، اینان هیچ اهمیتی در حد و سطح مردان ندارند .این دقیقا نشان دهنده ی این تضادی است که وقتی انسان عقل ندارد و این عقل را با رشد اخلاقی همراه نکرده است ، نه به برابری باوری دارد .، نه به ازادی باوری دارد ، نه به محبت و مهربانی باور دارد ، نه به حرمت و حیثت باور دارد و نه به عدالت و انصاف باوری دارد . بنابراین راحت و اسوده قضاوتی که راجع به زنان می کند نشان دهنده ی این هست که من به اصول اخلاقی پایبند هستم یا نه ؟ چه نگاهی دارم ؟ وقتی این را در چارجوب ازدواج و قوانین ازدواج وارد می کند ، نشان می دهد که من ادم اخلاقی هستم یا نه .اگر یک انسانی هستم که حرمت انسانی را می پذیریم ، ازادی را می پذیریم ، مهربانی را می پذیریم ، واقعیت و حقیقت را می خواهم درک کنم که علم می گوید تفاوتی نیست انصاف و عدالت رو می خواهم رعایت کنم که معلوم است که من همه ی انسانها را نه تنها برابر بلکه یکسان می دانم و انها را در جایگاه اساسی خودشان بعنوان انسان برابر می دانم . در حالی که شما اصول اخلاقی ندارید با توضیح و توجیهات عجیب و غریب که برخی اوقات حالت بیمارگونه دارد بر علاوه بر نادانی ، حالا مجبور هستید که تفاوتی بین زن و مرد قایل بشوید یا تفاوتی میان انسانها در انسان بودن انها قایل بشوید و برای خودتان تازه از طریق تنبیه و مجازات بخواهید جهان عادلانه ی منصفانه ی اخلاقی بار بیاورید.

در جوامع ارزشهایی هستند که برخی اوقات ، این ارزشها مخالف اصول اخلاقی هستند ، ادمها را به سمت و سوی این می برند که حتی اصول اخلاقی را زیر پا بگذارند ، ازادی را ، عدالت را ، انصاف را ، مهربانی را ، حرمت را ، شخصیت انسانی را ، کرامت انسانی را ، همه را نادیده بگیریند و فقط حرفش را بزنند و شعارش را بدهند .برای اینکه یک جامعه ای به اخلاق مزین بشود شما مجبورید هستید سطح دانایی و اگاهی و عقل این انسانها را به کمال خودش برسانید و انسان تنها امتیاز او ، این تعقل و اندیشه اوست که ان را از بقیه موجودات دیگر متمایز می کند .

دکتر فرهنگ هلاکویی / برگرفته شده از گفتگوها در برنامه های تلویزیونی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)