پرورش هوش و روانشناسي كودكپرورش هوش و روانشناسي كودك، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

سایت تخصصی پرورش هوش و روانشناسی کودک نوانديشان اهواز

قصه تارا و مكيدن انگشت شستش

1392/5/7 8:14
9,859 بازدید
اشتراک گذاری

روزي بود روزگاري بود يه دختر ناز تو يه شهر به دنيا اومد. اون دخمل كوچولو از همان روزهاي اولي كه به دنيا اومد شروع كرد به مكيدن انگشت شستش ، مامانش اولش زياد اهميت نداد ولي وقتي ديد ني ني داره عادت ميكنه و مدام انگشتش تو دهنشه دست به كار شد كه ديگه نذاره...

http://tatali2.niniweblog.com/archive1391|1.php

قصه تارا و مكيدن انگشت شستش

روزي بود روزگاري بود يه دختر ناز تو يه شهر به دنيا اومد. اون دخمل كوچولو از همان روزهاي اولي كه به دنيا اومد شروع كرد به مكيدن انگشت شستش ، مامانش اولش زياد اهميت نداد ولي وقتي ديد ني ني داره عادت ميكنه و مدام انگشتش تو دهنشه دست به كار شد كه ديگه نذاره اينكارو ادامه بده ولي كاراز كار گذشته بود و اون بچه كوچولو كاملاً به مكيدن شستش عادت كرده بود. ماماني وقتي هركاري كرد كه دخترش رو از اينكار بازداره اثر نكرد ديگه دلش نيومد كه ني ني كوچولوش رو بيشتر از اين عذاب بده و اجازه داد كه بازهم انگشتشو بمكه وباخودش گفت كه حتماً بزرگتر كه شد بهش ميفهمونيم اين كار خوب نيست و اون هم تركش ميكنه ... القصه تارا كوچولو روزبروز بزرگتر شد يه ساله...دوساله...سه ساله...چهارساله شد و همچنان شستشو مي مكيد. درواقع يه جورايي به تمام معنا معتاد به مكيدن انگشتش شده بود.

بابا و مامان گراميش بسي رنج بردند در اين چهار سال ولي اندكي از وابستگي تارا خانم كم نشده بود. تااينكه روزي از روزها دخترعمه مامان (رها خانم گل ) مهمون خونه شون شد وبا خودش چندتا كتاب آورد و به تاراجون هديه داد.تاراهم كه عاشق هديه گرفتن و بازكردن هديه است با خوشحالي كتابا رو بازكرد داد به مامان تا براش بخونه(مادرزحمتكش هركتابي را بين ده تا بيست بار مجبور است كه بخواند).

يكي از كتابها اسمش بود: رنگ پوپو پريده از بس كه شست مكيده

محتواش در مورد پسري بود كه انگشتشو مي مكيد ،همه خانواده بسيج شدند وهرروز مضرات اينكار رو براش توضيح ميدادند ازجمله اينكه فرم دندونات خراب ميشه بايد بري دندون پزشكي پلاك بذاري،دستت زخم ميشه عفونت ميكنه و...... خلاصه اين كتاب رو مامان و بابا روزي چندبار همراه با توضيحات اضافه برای دخملی مي خوندند. خوشبختانه و در عين ناباوري روي تارا تأثير گذاشت و كم كم در طي يك هفته مكيدن انگشت رو كنار گذاشت.

الهي قربونت برم كه با چه عذابي خودتو كنترل ميكردي ، شبها دستش مدام دور ور صورتش وول ميخورد و براي اينكه وسوسه نشه يا دستهاشو ميذاشت زيرسرش يا زير متكاش قايمشون ميكرد. خيلي خوشحالم دختر گلم كه تونستي اين عادت بد رو ترك كني خداييش كم كم داشت فرم دندونات به هم مي ريخت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان آریا
8 مرداد 92 17:11
سلام مامانی یه سر به وبم بزنین مطالبی نوشتم که شاید به دردتون بخوره نرسی
عروسکهام پرنیا وپانیا
15 مرداد 92 0:29
سلام خاله جون من طی این هفته زردچوبه رو امتحان کردم ومتوجه شدم که همون روش تشویق ومحرومیت از علائقهای دخترام بهتر نتیجه مده ولی متاسفانه در خفا باز تمایل به خودردن شصت دارد بهر حال ممنون می شم اگه باز هم روشی بود مرا راهنمایی کنید .دخترم اعتقاد داشت که رنگ زرد دستانش به خاطر رنگ مازیک است ودر مورد تلخی آن هم اعتقاد دارد که انگشتانش تغییری در مزه اش ایجاد نشده ] راستی روش لاک -فلفل رو هم امتحان کردم ولی نتیجه نداده
عروسکهام پرنیا وپانیا
15 مرداد 92 0:35
سلام مامانی اریا :

ما چطور می تونیم ادرس وبتون رو بدست بیاریم برای مطلب انگشت مکیدن




دوست عزیز منظورتون از این پیام رو متوجه نمیشوم


ایشون مطلبشون در مورد خلاقیت بود