پرورش هوش و روانشناسي كودكپرورش هوش و روانشناسي كودك، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

سایت تخصصی پرورش هوش و روانشناسی کودک نوانديشان اهواز

هوش

1392/11/11 23:45
11,633 بازدید
اشتراک گذاری

نيازهاي انسان

ما درجه ي احتياجاتي كه داريم ، من معتقدم البته از مزلو گرفته شده است ، ولي باور من اين هست كه هشت تا مرحله است ...

نيازهاي انسان

ما درجه ي احتياجاتي كه داريم ، من معتقدم البته از مزلو گرفته شده است ، ولي باور من اين هست كه هشت تا مرحله است .

نياز شماره ي يك :

نيازهاي فيزيكي است ، مادي است ، اين نياز فيزيكي در ان حتما ميل جنسي هم هست ، يعني ميل جنسي يا تمايلات جنسي يا ارضاء اين ميل كاملا يك جنبه ي فيزيكي و مكانيكال دارد ، كه بسيار اهميت دارد ، تعادل بار فيزيكي را برقرار مي كند ، تعادل بار رواني را ، حتي بيوشيميايي را ، الكتريكي را ، مغناطيسي را ، يعني سيستمي كه بهم ريخته است را برقرار مي كند

نياز شماره ي دو :

نياز به امنيت و ارامش است.اين دو تا نياز نيازهاي واقعي هستند . اين نيازهايي هستند كه همه ي انسانها در حالت عادي نه بيماران عجيب و غريب دارند . اين نيازها اصولا نيازهاي مبتني بر كمبود هستند . يعني تعادلي هست بر هم مي خورد ، شما بايد تعادل را برقرار كنيد . شما گرسنه هستيد ، غذا مي خوريد سير مي شويد ، تشنه هستيد اب مي خوريد . شما اگر قرار خود اين ها به خودي خودش لذت داشته باشند ، شما شيلنگ اب را در دهانتان باز مي كرديد و مي گفتيد همين جوري تا دو ساعت باز باشد ، نه ، شما بعد از دو تا ليوان ، سه تا ليوان اب ، اگه به شما اب بدهند ، حتي حال شما بهم مي خورد و از يك حدي بگذرد ، حتي موجب مرگ شما خواهد شد . مي خوام فقط توجه داشته باشيد كه اين نيازها را چرا مي گوييم نيازهاي مبتني بر كمبود ، يعني فقط بر هم زدن تعادل است ، اين دو نياز عمومي هستند .اشكال كار مردم دنيا اين است كه شرايط زندگي و نداشتن رشد احساسي و عاطفي ، انساني ، اخلاقي ، نود درصد مردم را در همين نياز نگه داشته است .حالا اين نيازها هستند و بايد ارضاء بشوند .

نياز شماره ي سه:

اما نياز شماره ي سه به بعد : به نظر من اولا بايد خود احتياج بوجود ايد ، و بعدا خود اين احتياج براورده و ارضاء بشود . نياز شماره ي سه به نظر من همان نياز تعلق و عشق است . يعني انسان بايد مفهوم عشق را در خودش رشد بدهد . عشق همين طوري نيست . اريك فرام بسيار درست مي گويد :” عشق هنري است اموختني “متاسفانه بيش از نيمي از مردم دنيا نه اين هنر را اموخته اند و نه از ان استفاده مي كنند . حالا يه دوران كوتاهي ان دوپامين مغز ان اثرات خودش دارد كه داستان ديگري است و چون تو نياز يك و دو مانده اند .شايد اين نكته را گفتم ، نود درصد مردم دنيا هنوز اينجا هستند. يعني بيشتر زندگي انها در نياز دو است و به شماره ي سه نمي رسند . حالا اينجا يك نكته اي وجود دارد . در اين شماره ي سه ، كه مساله ي عشق هست ، رابطه ي جنسي هم هست . اما نوع لطيف ، حرفي كه باز فرويد مي گويد ، درست است كه عشق ، ” والايش ميل جنسي است ” يعني وقتي كه رابطه ي جنسي ، به ظريف ترين ، لطيف ترين ، زيبا ترين ، فرم اخلاقي و انساني خود قرار مي گيرد ، تبديل مي شود به عشق و بنابراين والايش رابطه ي جنسي مي باشد . عشق خارج از رابطه ي جنسي هم فريب ، يك دروغ ، يك حقه بازي و تخيل است . يعني اين عشق مايه و پايه ي ان رابطه ي جنسي است . بنابراين مي دانيم رابطه جنسي كه در حقيقت مربوط به نياز شماره ي يك بود حالا در نياز شماره ي سه هست . حالا اشكال كار اين است :كه بسياري از مردم نياز شماره ي سه را اصلا ندارند . ولي ان را بهانه اي قرار مي دهند براي اينكه نياز شماره ي يك و دو را ارضاء كنند. يعني من مي ايم وانمود مي كنم عاشق تو هستم براي اينكه تو زندگي مادي من را تامين كني و به من امنيت و ارامش كلي بدهي و تو محيط اجتماعي هم به نظر بياد كه خب من هم ازدواج كرده ام و همه چيزم خوب و درست است .در حالي كه نياز شماره ي سه را اولا افراد بايد بوجود بياورند و بعد يك نيازيست كه بايد رشد كند .به همين جهت است كه ابراهام مزلو بدرستي مي گويد :” اين هست نيازهاي مبتني بر بودن و شدن … تو در ان يك چيزي مي شوي “

نياز شماره چهار :

نياز به علم و اگاهي است ، يعني من مي خواهم بدانم و بفهمم . اين نياز به علم و اگاهي ، علم است بخاطر علم ، نه بخاطر استفاده ان ، حتي كاربرد ان ، چه رسد به استفاده ي مادي از ان .اما مي دانيم بسياري از مردم چرا مي روند دنبال علم و مدرك مي خواهند ؟براي اينكه نياز شماره ي يك و دو را براورده كنند . من به علتي كه مي خواهم مهندس و دكتر بشوم ، بخاطر اينكه مي خواهم نياز شماره ي يك و دو را براورده كنم .معناش اين نيست كه اين عيب و ايرادي دارد معناش اين است كه من به دنبال علم نيستم ، من به دنبال مدرك هستم ، من خاطرم هست ان زمان كه در دانشگاه تهران درس مي دادم ، سر كلاس مي گفتم نمره جويان عزيز ، مدرك جويان عزيز . نمي گفتم دانشجويان عزيز . نه دانشي بود كه بدهيم ، نه ان ها هم به دنبالش بودند . نمره جوي مدركجو بودند. نمره جوي مدرك جو معناش اين بود كه مي خواست مدركي بگيرد كه نياز شماره ي يك و دو را پيدا كند . حتي نياز شماره ي سه يه عشق خوب پيدا كند .

نياز شماره ي پنج :

نياز شماره ي پنج نياز به زيبايي و هنر است :و به همين جهت هست كه هنر برتر از علم است . براي اينكه مفهوم زيبايي و هنر ، به زندگي كيفتي مي دهد ، كه از علم كه خودش جنبه ي عميق كيفي دارد ولي كاربردش جنبه ي تكنولوژي و مهارتها را دارد ، وارد مرحله ي كاملا هنري مي شود و مساله ي زيبا خواهي و زيباشناسي و لذت بردن از زيبايي مطرح است .بسياري از مردم اصلا مفهوم زيبايي را نمي دانند .نه شعر زيبا را مي شناسند ، نه زيبايي طبيعت را متوجه هستند ، نه زيبايي انسان را ، نه زيبايي كلام را ، نه زيبايي موسيقي را و يا جنبه ي هنري انها را . چون ان جوهر هنري را نمي شناسند . من برخي از افراد را مي بينم كه مي گويند ما شعر گفتيم كه اصلا به هيج جا نمي خورد بعد تازه مي نويسند در مهماني ها ، مي خوانند . خب اين نشان مي دهد ان فرد نمي فهمد يا موسيقي كه اصلا موسيقي نيست فقط يه جنبه است كه اي بسا هنر اخرش تحريك سيستم عصبيست . ابدا معناي ديگري بعنوان مايه ي هنري ندارد و به همين جهت است كه از صد تا خواننده دو تا هنرمند است نود و هشتاي انها حتمالا فقط صداي خوبي دارد مثل اينكه شما يك زن زيبا يه مرد خوش تيب ببنيد ، بگوييد چه هنرمندي است ، هنرمند نيست ، يبايي داره بنابراين نياز شماره ي پنج نياز زيبايي و هنر است .

نياز شماره ي شش :

نياز شماره ي شش سلف استيم و حرمت است يعني خود دوستي و دگر دوستي : يعني انسان برسد به يه مرحله اي كه بگويد : ” به جهان خرم از انم كه جهان خرم از اوست ” عاشقم بر همه ي عالم كه همه عالم از اوست “خودش و ديگران را دوست داشته باشد . اين مفهوم سلف استيم ، يا حرمت نفس ، موضوع فوق العاده مهمي هست كه من را به يك جايي برساند كه اولا من ، من باشم و تو ، تو و بعدا بين خودم و تو نه تنها ، تفاوتي نبينم بلكه نه تنها يكسانيم ، حتي مانند هميم عين هم هستيم و اينجاست كه هويت انساني و حرمت و كرامت انساني مشخص مي شود .

نياز شماره هفت :

نياز شماره هفت ان چيزي هست كه ابراهام مزلو مي گويد :تحقق خود.يعني ما هر كدام دانه اي هستيم كه بايد تبديل بشويم به درختي و ميوه بدهيم . بگذريم از اينكه نود و هشت درصد مردم هرگز ميوه نداده اند . در طول تاريخ امروز كه مردم دنيا به اين سلامتي رسيده اند تنها دو درصد سالم هستند نود و هشت درصد در اين راه مانده اند . بنابراين نياز شماره ي هفت نياز به خود شدن است. تحقق خود است يعني ما تمام نيروها ، تمام استعدادهاي وجود خودمان را شكوفا كنيم .

نياز شماره هشت :

و بالاخره نياز شماره هشت به نظر من ، نياز اخلاقي و انساني است :يعني ان ارزشها ، و يا اصول اخلاقي و انساني كه مساله ي عدالت براي من مهم است ، مساله ي حقيقت براي من مهم است ، مساله ي ازادي همه ي انسانها براي من مهم است ، يعني انساني كه به انجا توجه مي كند . حالا ، شما نگاه كن به انسان ، مهم اين است كه من در كجاي اين نردبان بيشترين نير و انرژي را گذاشته ام .ايا من در شماره ي هفت و هشت كار مي كنم ؟ كه معلوم است بعدي ها را هم بدست مي اورم يا اينكه من در نياز يك و دو هستم ؟حالا ، ان رابطه ي جنسي كه شما براي من صحبت مي كنيد ، مهم اين است كه كجا قرار گرفت است ، ايا در شماره ي يك است ؟ ايا در شماره ي سه و چهار و پنج ، بهانه اي است كه من شماره ي يك را ارضاء كنم ؟ يا اينكه نه ؟ رابطه ي جنسي در حاليكه شما اين زمينه ي شماره يك است وارد صحنه ي شماره ي سه شده است و در عين حال مايه ي اگاهي كه علت عشق است . مايه ي زيبايي و هنر در ان هست و حرمت انساني هم در ان هست .به همين جهت وقتي كه سر كلاس درس مي دهم ، مي گويم چهار ديواري خانه ، عشق ، رابطه و ارتباط ، توافق ، راه و هدف مشترك . اين چهار ديواري خانه است .اما پايه و اساس اينها در حرمت است حرمت انسانيست مشكلي كه ما الان در جهان داريم .بزرگترين مشكل مردم دنيا حرمت است بزرگترين مشكل دنيا حرمت نفس است كه با خودش حقوق انساني و سهم انساني مي ايد و اين ان چيزي هست كه در بسياري از كشورها گم شده است .

دكتر فرهنگ هلاكويي / برگرفته شده از گفتگوها ، در برنامه هاي تلويزيوني

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان علیرضا
21 بهمن 92 1:26
فوق العاده عالییییی.. امیدوارم هرچه زودتر به این جامعه آرمانی برسیم. مردم ما غرق در تجمل شده اند و مثل مردابی شده که هر روز بیشتر فرو میرند.