پرورش هوش و روانشناسي كودكپرورش هوش و روانشناسي كودك، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

سایت تخصصی پرورش هوش و روانشناسی کودک نوانديشان اهواز

خاطرات یک مشاور

1392/6/20 17:20
6,615 بازدید
اشتراک گذاری

...... می گفت کلاس سوم ابتدایی با پدرم به بازار رفته بودیم که از او یک بسته مداد رنگی خواستم آخه به نقاشی خیلی علاقه داشتم ،...


میخوام صحبت های یکی از مراجعینم را که برای مشاوره پیشم اومده بود با رعایت و حفظ بعضی مسایل جهت رازداری براتون بازگو کنم شاید تجربه ای سازنده باشد برای خیلی از والدین و معلمان باشد .
...... می گفت کلاس سوم ابتدایی با پدرم به بازار رفته بودیم که از او یک بسته مداد رنگی خواستم آخه به نقاشی خیلی علاقه داشتم ، به مغازه ای رفته ، با شوق و ذوق زیاد یه بسته مدادرنگی انتخاب نمودم قیمتش 600تومان بود که پدرم صد تومان تخفیف از صاحب مغازه خواست و پس از چانه زنی فراوان مغازه دار قبول نکرد و پدرم مدادرنگی را از دستم گرفت سر جایش گذاشت و از مغازه بیرون اومدیم . روز بعد در مدرسه در کلاس درس یک بسته مدادرنگی را از کیف دوستم برداشتم آخه او دو بسته مدادرنگی داشت و یکی برایش کافی بود و فکر کردم چون دوستیم میتونم این کار را بکنم و با اونا نقاشی بکشم . دوستم گم شدن مدادرنگیش را به آقا معلممون گفت و او فوری شروع به گشتن کیف بچه ها کرد، مدادرنگی را از کیف من بیرون آورد و مرا دزد نامید و به شدت تنبیهم کرد ، از آن روز "دزد " نام گرفتم و بخاطر این مسئله با دوستان و همکلاسیهایم که مرا دزد خطاب می کردند به جنگ و دعوا پرداختم ، آنقدر دعوا و کتک کاری کردم که " لات و شرور " نیز به دزد بودنم اضافه شد . در دوران راهنمایی یکی از معلم هامون از همان معلم کلاش سومم دزد بودن مرا شنیده بود و او نیز در سر کلاس در حضور همه ی دانش آموزان بخاطر درس حاضر نکردنم مارک دزد بودن را بر سرم کوبید . عاقبت همین مسایل باعث ترک تحصیلم شد و به جای مدرسه آواره ی کوچه و خیابونها برای جنگ و زور گویی و بیرون ریختن عقده هایم شدم ، پس از چندی به جای اینکه مانند همسالانم در آغوش مدرسه باشم دوستان نابابم آغوش اعتیاد را برایم باز کردند و اینک معتادم و آمده ام که خودم را اندکی پیش شما خالی کنم و از شما بپرسم که چکار کنم ، پشیمانم . آقای مشاور ای کاش آن روز پدرم از خیر آن صد تومان تخفیف می گذشت و مداد رنگی را برایم می خرید ، ای کاش آقا معلممون مرا دزد نمی نامید . .................

همیشه معتقد بوده ام که پدر و مادر بودن سخت ترین کار دنیاست و معلمی حساس ترین و ظریف ترین شغل دنیا . ( خ_ 17 / 6 / 92 )

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)