پرورش هوش و روانشناسي كودكپرورش هوش و روانشناسي كودك، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

سایت تخصصی پرورش هوش و روانشناسی کودک نوانديشان اهواز

دروغ و کودک

1392/2/17 12:56
3,934 بازدید
اشتراک گذاری

(( یک داستان اموزنده ))

روزی در پارک نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد .

 


مامان امیر علی
ارسال پاسخ : 1392/2/14 - 11:13 | انتخاب بهترین پاسخ
  به اینا که دروغ نمیگن میگن چاخان .اصن بچگی خودمون و مگه یادتون نیس.نه که ما ها خیلی پاستوریزه بزرگ شدیم.یعنی ما بچه بودیم بهمون دروغ نمیگفتن .معلومه که میگفتن.به نظرتون اتفاقی افتاد.من که میگم نه.
بعضی مواقع لازمه چاخان کرد و یه ذره شیره مالید.اما هر چی غلظتش کمتر باشه بهتره :دی.

ماناز
ارسال پاسخ : 1392/2/14 - 7:02 | انتخاب بهترین پاسخ
  دوست عزیزگاهی پیش می اید که براساس مصالحی لزومی نیست که بچه ها از همه چیز ی با خبر باشند که مادران برای فرار از این اگاه شدنها متوسل به دروغ میشوند همان مسایلی که دوستان گفتند اما وقتی بین کلمه "دروغگویی"و"عدم بیان حقیقت"تمایز قایل شویم بهتر می توانیم این مساله را مدیریت کنیم .بله همه مسایل را گاهی نمیشود به بچه ها گفت اما با دادن توضیح ونگفتن قسمتهایی که مصلحت نیست می توانیم هم حقیقت را نگوییم وهم دروغ نگوییم.من خودم سعی می کنم به دخترم دروغ نگویم ولی نمی توانم بگویم که همیشه حقیقت را هم به او گفته ام.

مامان سمانه
ارسال پاسخ : 1392/2/14 - 3:28 | انتخاب بهترین پاسخ
  من خودم تا جایی که بتونم نمیگم صد در صدنه ولی99درصد به پسرم دوروغ نمیگم.وخیلی،هم بهم اطمینان داره وزود حرفم رو باور میکنه ولی متاسفانه تو نزدیکا زیاد شده حتی برای چیزای خیلی کوچیک به طورمثال چندوقت پیش پسرم دلش،نمی خواست از،دختر عمش دور،بشه وگریه میکرد که یکی این وسط،گفت می،خواد بره دکتر،امپول بزنه این یعنی بدتر ین دروغی که میشه به بچه گفت.

ღـدیریت دخــღـــلی شکلکـ
ارسال پاسخ : 1392/2/14 - 1:57 | انتخاب بهترین پاسخ
  دخترم که هنوز خیلی کوشولویه بخوام دروغ بهش بگم....

مگه اینکه یه چیز خطرناک رو از کنارش دور کنم یا قایم کنم بگم

رفــــــت...یا بگم نیستش....

ولی با توجه به سوابقم که شبا پای نت میشینم اما قبل نماز خودمو

میزنم بخواب و بعد موقع نماز آقای پدر قیافه خوابالومو میبینه ازم

میپرسه پای نت که نبودی؟؟

منم میگم نه بابا دخملی دیشب شیر میخواست نذاشت بخوابم..

پس نتیجه میگیرم مامان دروغگویی هم میتونم بشم....نه؟

البته بچه ها خیلی زرنگتر از بزرگتران

لازمه فقط یه بار مچ آدمو بگیرن.........هیچ عذر خواهی ذهنشونو

پاک نمیکنه و به اولین الگوی خودشون یعنی والدین اعتماد 100%

نخواهند کرد و همیشه دچار شک و تضادن...

میگن حتی دروغ مصلحتی برای دور کردن بچه ها از خطر و آروم

کردن اونا درست نیست....حتی خونده ام که میگن راجب فوت

عزیزان و نزدیکان یه کودک بهش دروغ نگید و به جای گفتن(رفت

پیش خدا) به زبون کودکانه اش براش توضیح بدین...

مامان آریان
ارسال پاسخ : 1392/2/14 - 0:45 | انتخاب بهترین پاسخ
  فکر کنم بیشترین دروغ ما مامانا موقع سرکار رفتن باباها باشه

سپیده
ارسال پاسخ : 1392/2/14 - 0:38 | انتخاب بهترین پاسخ
  سلام. می دونم کارم درست نیست ولی وقتی باباش می خواد بره سر کار دخترم کلی باپشت سرش گریه می کنه و منم با یه حرف درستش می کنم ولی مدتیه که می برمش تو اتاق و سرشو گرم می کنم تا شوهرم بره.

 


 
(( یک داستان اموزنده ))

روزی در پارک نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد . به عادت همیشگی ، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم . بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد . بچه آمد و شکلات را گرفت . به پدرش گفتم من قصد اذیت او را نداشتم . گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است . کار تو باعث میگردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند .
یادتان باشد که :"دروغ ریشه جامعه را خشک میکند."
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

زهره مامان آریان
13 اردیبهشت 92 23:55
اتفاقا منم همیشه به کسایی که الکی دستشون رو به سمت آریان دراز می کنن و میگن بیا یه چیز تو دستم دارم مخفیانه یه شکلات یا بیسکوییت میدم.
زهره مامان آریان
13 اردیبهشت 92 23:55
بابت رمز هم خیلی ممنون
مامان رادمان
17 اردیبهشت 92 15:12
داستان بسیار زیبا وجالب
مامان رادمان
17 اردیبهشت 92 15:18
مامان روانشناس عزیز سلام .می خواستم نظر شما رو در مورد پسرم بدونم که یکم باعث نگرانیم شده .وقتی برای پسرم قصه میگیم یا کتاب میخونم اگه شخصیت قصه تو عالم واقعی جون دار نباشه وتو قصه صحبت کنه بلافاصله پسرم میگه مثلا مداد که نمی تونه حرف بزنه دهن نداره یا مگه گل راه میره واز این جور موارد .چند روز پیش دختر عمش اتوی اسباب بازی داد گفت برو لباس اتو کن میگه مگه با اینم میشه اتو کرد وهمیشه من باید توضیح بدم که تو عالم بازی ورویا بله میشه.البته برعکسشم چند بار اتفاق افتاده مثلا رو بالش سواره واصرار داره که حرکت کنه .من احساس میکنم که قوی تخیلش ضعیف هست وتوی این سن انتظار دیگه های ازش دارم به نظر شما من باید چکار کنم.


دوست عزیز کودک شما چند ساله هستند؟
مامان آناهیتا
17 اردیبهشت 92 23:57
چقدر خوبه که پدر و مادرای اگاه داریم
مامان رادمان
25 اردیبهشت 92 12:43
عزیزم ممنون که وقتت رو گذاشتی.پسر،من دوسال وهشت ماهش هست.