پرورش هوش و روانشناسي كودكپرورش هوش و روانشناسي كودك، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

سایت تخصصی پرورش هوش و روانشناسی کودک نوانديشان اهواز

پرسش و پاسخ (اضطراب جدایی)

1391/10/30 16:27
4,931 بازدید
اشتراک گذاری

یه مامان مهربون سئوال پرسیده: پسر من یک سال و یک ماه و یک هفته ای می باشد، به دلیل اینکه من شاغل هستم مجبور شدیم که از 8 ماهگی پسرمو مهدکودک بزاریم، پسرم خیلی به من وابسته است البته تا اون مدتی که من پیشش هستم و منو میبینه طوری که من در خانه جرات حتی ببخشید دستشویی رفتن هم ندارم طوری گریه میکند که حد و حساب ندارد ولی صبح که میخواهد از من جدا شود به راحتی و با بای بای کردن از من جدا میشود، وقتی در خانه همش بغلم و سرپا هستیم بخواهم زمین بگزارمش شروع به گریه میکند البته این کار مواقعی که مهمان داریم یا مهمانی رفته ایم فرق میکند و مشغول بازی است و فراموش میکند که من هستم، این رفتارهای او که یک روز تعطیل سه نفری در خانه هستیم مرا کلافه و پدرش را عصبانی میکند و ایشان مرا مقصر می دانند و با صدای بلند به پسرم برخورد می کند و اگر من بخواهم با پدرش در مورد رفتارش صحبت کنم همسرم بیشتر عصبانی می شود و صدای گریه پسرم آزارم می دهد تو رو خدا اگه راه حلی می دانید مرا راهنمایی کنید که هم همسرمو متوجه کارش کنم هم وابستگی پسرم نسبت به من کم شود، این را نیز بگویم که من فکر میکنم از سر رفتن حوصله اش این کار را میکند

کودک انسانی بین 6تا 18 ماهگی اگر به مدت حداکثر 24 ساعت از مادرش (مراقبت کننده اولیه که گاهی ممکن است مادر نباشد)دور شود یکی از بزرگترین آسیبها را در زندگیش خواهد دید.زیرا در این دوران کودک نبودن مادر را با نیستی و مرگ او یکی میداند و وقتی که مادر بعد از 24 ساعت باز گردد کودک به او چسبیده و دیگر او را از ترس رها نمیکند و مادر حتی برای یک خرید کوتاه مدت از خانه بدون سروصدای کودک نمیتواند خارج شود.
میدانیم بین6تا18ماهگی مرحله اضطراب جدایی برای کودک انسانی است و تو این مدت مادر تقریبا از فرزندش نمیتونه دور باشه و باید در شرایط خاصش گذاشت تا بچه که حدود 18 ماهگی به مرحله object permanent میرسه ثباتی در ذهنش بوجود میاره که تصویر مادر یا پدر رو میزاره تو ذهنش و هر زمان که اونها نبودند چون اون تصویر رو داره فکر میکنه کنارشند.این اتفاق فوق العاده مهم حدود 18 ماهگی میوفته.بعد از اون پدر مادر برای اینکه تجربه جدایی و دوری از پدر و مادر برای بچه سخت و تلخ نباشه مواظب باشند که بچه از این دوریها اسیب نبینه و یک بازی که مهمترین بازی جهان است بنام بازی قائم موشک رو هزاران بار با فرزندشون انجام بدهند تا به اون وضعیت ثبات ذهنی فرزندشون کمک کنه و بچه به این نتیجه برسه که پدر مادرمو نمیبینم ولی اونها هستند .

به همین دلیل بسیار مهم است که در این دوران 6تا 18

الف : primary care یا مادر نسبتا دائما کنار فرزند باشد بطوریکه فرزند هرگاه که مادر را خواست به او دسترسی داشته باشد

ب: پدر و مادر هزاران بار بازی قائم موشک را با کودک خود بازی کنند این یگی از مهمترین و اساسی ترین کارهای پدر و مادر است و بازی از نوع ساده ان آغاز شود بطوریکه در مراحل اولیه حتی قسمتهایی از بدن مادر هنگام قائم شدن پیدا باشد تا کودک دچار اضطراب نشود و به آهستگی با این بازی به کودک بفهمانند که نبود مادر به معنی مرگ او نیست

ج: بهتر است در این دوران افرادی که کنار کودک هستند تا آخر این دوران بمانند و مثلا اگر مادربزرگی با خانواده شما زندگی میکند و میخواهد جدا شود بهتر است این جدایی قبل از 6 ماهگی یا بعد از 18 ماهگی صورت بگیرد.

د: یادتان باشد اگر کودکتان آسیب اضطراب جدایی را دید باید بسیار بسیار مراقب باشید تا بتوانید شاید این اضطراب را از فرزندتان بگیرید لذا مثلا اگر کودکی دچار اضطراب جدایی است رها کردن او در مهدکودک در حالیکه برای جدایی از مادرش بسیار بی قراری میکند به مانند قطع عضوی از بدن او میباشد.

 
با تشکر از آقای Mehdi MG
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان آوينا
30 دی 91 16:36
سلام عزيزم دخترم 17 ماهشه وقتي بيرون ميريم به محض پوشيدن كفش بايد بزاريمش زمين و شروع به دويدن ميكنه اصلا حاضر نيست راه بره يا دستشو بگيريم فقط دو اونم بي احتياط. من و بابايي هم دنبال خانمي ميريم كه گاهي زمين ميخوره و اخرش كلافه و عصباني و با گريه خانمي بغلش مي كنيم. نميدونم بايد چكار كنم حتي پارك هم كه ميريم به جاي بازي با وسايل دوست داره ازاد باشه و در حال دويدن. ممنون ميشم اگه راهنماييم كنيد


مامان عزیز در پاسخ به سوالتون باید بگم با نگاه سریعی که به مطالبتون داشتم با توجه به نوشته هاتون دختر باهوش و شادی دارید که با یک مادر فوق العاده حساس به سر میبره از اینکه کودکتون شاده و خوشحال باید خدا رو شکر کنید و این یک رفتار طبیعی در کودک شما میتونه باشه اما باز تحقیق میکنم و به جوابی رسیدم حتما خبرتون میکنم
سپیده از وبلاگ "کودک من"
1 بهمن 91 1:50
با سلام. پستی گذاشتم که به بزرگترهای "کودک من" اختصاص داره. منتظر حضور سبزتان هستم.
www.koodakeman91.niniweblog.com


حتما
سپیده از وبلاگ "کودک من"
1 بهمن 91 1:51
سلام خانمی. سوال داشتم. مدتیه دختر 15 ماهم اگه چیزی رو بواد و ما بهش ندیم خودشو پهن می کنه رو زمین و گریه می کنه. به نظرتون چه رفتاری باید بکنم؟
مامان هدیه
1 بهمن 91 8:13
سلام چه وبلاگ جالبی دارین...اگه اجازه بدین میخوام با افتخار لینکتون کنم


خوشحال میشم
مامان امیر مهدی (سوده)
2 بهمن 91 1:19
ممنون از محبتتون چشم به توصیه شما عمل میکنم و نتیجه اش رو میگم البته من چند وقتی هست اصلا هیچی بهش نمیگم وقتی کار بدی میکنه و اتفاقا امشب خونه مادر شوهرم بودیم و پسر عمه اش که دو ماه از امیر مهدی کوچکتره همونجا زندگی میکنه امشب امیر مهدی هر چی میخواست با امیر محمد پسر عمه اش بازی کنه اون حاضر به بازی باهاش نبود و میترسید مامانش هم میگفت بچه من از بس کتک خورده میترسه اما من اعتنانکردم و رفتم هر دوتاشونو نشوندم رو مبل و باهاشون بازی کردم وسط بازی امیر محمد ناگهان و بی هیچ دلیلی دست پسر منو گاز گرفت و امیر مهدی به شدت گریه کرد اما من تو دعوا دخالت نکردم فقط بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم بریم چسب بزنیم روش وقت خداحافظی هم رفتم هر دوتاشونو اشتی دادم ...مساله اینجاست که اگه امیر هم خوب باشه بخواد بازی کنه اونا باهاش بازی نمیکنن.عیب کار کجاست؟؟و دیگه اینکه سرگرم کردن دو تا کودک کار راحت تری است به نسبت اینکه ما جای شلوغ تری باشیم و همه هم توی دعوای بچه ها دخالت کنند و اون موقع است که کنترل امیر مهدی کلا از دستم خارج میشه به عنوان مثال یکی از عمه های امیر بندره و وقتی میاد اینجا مرتب به امیر محمد یعنی پسر عمه امیر مهدی توجه میکنه و بچه های دیگه رو تحویل نمیگیره این برای امیر مهدی که عاشق جلب توجه است گران تمام میشه و همش میخواد با پسر عمه اش دعوا کنه از طرفی وقتی ما میخواهیم بیاییم خونه مون عمه اش به امیر مهدی میگه واییی داری میری ؟؟؟بذار مامان بابات برن تو بمون!و من نمیذارم بمونه و باید با زور بیارمش .حتی اگه بچه حواسش نباشه عمه عمدا کاری میکنه کهحس حسادتش تحریک بشه.اما سوال اینه که ایا من باید اجازه بدم وقتی مهمانهای خونه ما دارند میرن و امیر پشت سرشون گریه میکنه امیر هم دنبالشون بره؟(البته این فقط درباره عمه اش است چون با کارها و حرفهایی که کمیزنه بچه را تحریک میکنه)و یا وقتی داریم از خونه شون میاییم و باید بذارم امیر تنها اونجا بمونه ناگفته نماند که این عمه اش سنش بالاست و مجرد است و کار دیگه ای که میکنه به پسر من میگه مامانت بده!!!بیا پیش خودم!اونو ولش کن !بیا بریم بندر !!من چه رفتاری باید با این کارهای زشت داشته باشم؟اگه من بخوام بچه ام را هر وقت گریه کرد هر جایی خواست بذارم ایا کنترلم رو نسبت بهش از دست نمیدم؟و نکته دیگه اینجاست که چون پسر عمه دیگه اش با مادر شوهرم زندگی میکنه یعنی همین امیر محمد اون وقت من اگه بچه ام رو تنها بذارم همش باید نگرانش باشم مبادا همدیگه رو بزنند .لطفا منو راهنمایی کنید واقعا من خسته شدم از بس به مشاور و ...رجوع کردم .خسته ام خسته.من احساس میکنم باید خیلی چیزها اصلاح بشه اما نیاز به راهنمایی دارم.
سپیده از وبلاگ "کودک من"
2 بهمن 91 1:29
یه سوال در مورد دخترم پرسیدم انگاری ثبت نشده. پرسیدم دختر 15 ماهم وقتی چیزی رو بخواد و بهش ندیم جیغ می کشه و خودشو می ندازه روی زمین و گریه می کنه. چه رفتاری باید بکنم؟ ممنون می شم


خاله نرگس
5 بهمن 91 18:45
خیلی جالب بود.
البته ساینا یه مدتی خیلی به من می چسبید ولی از وقتی راه می ره این موضوع کمتر شده.
باهاش قایم موشک بازی نمی کنم یعنی دوست نداره. ولی می رم تو اتاق یا آشپزخونه یا هر جایی که اون نباشه می گم مامانی رفتم تو اتاق و اونهم مشغول بازی می شه بعد از مدتی می یاد تو اتاق . قبلا می خواستم برم بیرون می گفت حتما بغلم کن ولی الان اینطوری نیست. می گم رفتم خرید زود برمیگردم باهام بای بای می کنه. به نظرم اگه به بچه هامون همه چیز رو توضیح بدیم هم خیلی موثر باشه


ممنونم دوست عزیز
پرهام
21 بهمن 91 19:53
sسلام اگه اینجوری تاثیر داشته باشه من راحت میشم ولی این به روسری گذاشتن من حساسه فک میکنه الان من دارم میرم وانو تنها میزارم نمیدونم دست تنهام واین کاراش داره منو از پا در میاره بازم ممنون مطلب جالبی بود